در دو دههٔ اخیر روند افسارگسیختهٔ افزایش قیمت مسکن، چه برای خرید چه برای اجاره، مردم تهران را به زانو درآورده است. آمار و ارقام ۱۳۹۷ از رشد ۶۰ درصدی خرید و فروش خانه و افزایش حداقل ۲۰ درصدی اجارهٔ بها نسبت به ۱۳۹۶ حکایت دارند. افزایش ۴۰ درصدی قیمت کالاها و خدمات مصرفی هم به جای خود. همین چند قلم نشان از آن دارند که زندگی در تهران روز به روز سختتر و با گرفتاریهای بیشتری همراه شده است. باید اعتراف کرد دولتمردان در برنامهی گرانسازی تهران به اهداف خود بیش از پیش نزدیک شدهاند، آنچنانکه اخراج از تهران دیگر به امری اجتنابناپذیر و ناگزیر بدل شده است. ناگفته پیداست قاطبهٔ اخراجیها از میان طبقات فرودست و میانی جامعهاند و درمقابل اقلیتی از افراد و نهادهای برگزیده منتفعان اصلی گرانشدن مسکن. گزارشهای رسمی و غیررسمی از مالکان، سازندگان و سرمایهگذاران ساختوسازهای شهری خبر از آن میدهند که امروزه مسکن در چنبرهٔ بانکها، نهادهای شبهدولتی و افراد متصل به رانت زمین گرفتار آمده است. برندگان و بازندگان این بازار مسکن هرچه بیشتر از هم جدا میشوند؛ برندگانی قوی و متحد در برابر بازندگانی بیرمق و جدا افتاده از یکدیگر.
ما در شهر دیگر دور هم جمع شدیم تا به این مسئلهٔ مسکن بهشکلی جمعی بیاندیشیم. قرار گذاشتیم زندگی از دسترفته در این شهر را بهحال خود وانگذاریم. مداخله در آن را حق خود میدانیم و تعیین سرنوشتش را مسئولیت خویش. پرواضح است که ضروریترین بستر هر شکلی از حیات جمعی، وجود سرپناه و مسکنی آبرومند است. مردمان این شهر اما بیش از پیش از این حق انسانی خود منع شدهاند. از این خلال میخواهیم مسکن را ابتدا به یک مسئله و سپس به یک مطالبهٔ جمعی تبدیل کنیم. باور داریم داشتن مسکن آبرومند ابتداییترین حق تک تکِ ساکنان شهر است. همچنین، برخلاف باور موجود، معتقدیم که نداشتن مسکن مناسب نه مشکلی فردی که مسئلهای است جمعی. اهمیت انتخاب این مسیر برخاسته از موقعیت یگانهایست که مسکن این روزها در زندگی شهری ما پیدا کرده است:
۱) مسکن علاوه بر کارکردهای عمومیای کموبیش یکسانی که در همهٔ کشورها دارد، در ایران جایگاه ویژهای دارد. بسیاری از فضاها و نیازهایی که قرار بود فضاهای عمومی شهر پاسخگویش باشند، امروز در ایران به کنج خانهها کوچ کردهاند. حالا دیگر ما خانه را نه فقط برای خوابیدن و تربیت فرزندان، که برای دورهمیهای دوستانه، جلسات کاری و قرارهای عاشقانه میخواهیم. از این جهت خانه برای ما چیزی بیش از مسکن است. خانه جایی برای بازیابی کارکردهای جمعی معطلماندهایست که شهر از برآوردن آنان عاجز است.
۲) افزایش افسارگسیختهٔ قیمتها بیش و پیش از هر جا در مسکن بازتاب یافته است. امروز در تهران چیزی بیش از ۴۰درصد از سبد هزینهٔ خانوار صرف اجاره و خرید خانه میشود. مسکن بی هیچ حرفی به عمیقترین چاهِ بلعیدن درآمد خانوار تبدیل شده است. افزایش هزینههای مسکن به هزینهٔ کاستن از کیفیت دیگر الزامات زندگی بهویژه تفریح و خوراک و پوشاک و درمان تمام شده است.
۳) منطق حاکم بر مسکن ظرف یک سدهٔ اخیر بهتمامی دگرگون شدهاست. در این بازه معنا و ارزش مسکن از جایی برای آرامش و استراحت، یعنی مکانی برای استفاده، به کالایی برای مبادله در بازار تغییر کرده است. منطق مبادله بدین معناست که امروزه دیگر خانه نه برای برآوردن نیازِ ما به سرپناه بلکه بهعنوان کالایی برای بیشینهسازی سود و ثروتاندوزی ساخته میشود. در همین معنا امروزه دیگر تولیدِ مسکن و ساختنِ خانه الزاماً ربطی به نیازِ مردم ندارد. وجود ۵۰۰ هزار خانهٔ خالی و همزمان چندین هزار کارتن خواب و بی خانمان در تهران مصداقِ بارزِ این مسئله است.
۴) کالاییشدن مسکن در چند دههٔ اخیر به ابزاری در دست دولتها درآمده تا از خلال آن بحرانهای کلان اقتصادی را رتق و فتق کنند. بهعبارتی دولتها بویژه در سی سال گذشته کم و بیش به این سیاست دلبستهاند که «رونق بخش مسکن زمینهساز شکوفایی کل اقتصاد است». این نگاه روند کالاییشدن مسکن و اساساً زمینهای شهری را سرعتی دوچندان بخشیده است. در همین بستر است که طرح «بهسازی بافت فرسوده» در تهران به یکی از حیاتیترین سیاستگذاریهای شهرداری و وزارت مسکن تبدیل میشود. غافل از آنکه این سرمایهگذاری بر مسئله مسکن عامل اصلی گرانسازی شهر و متعاقباً اخراج شهروندان فرودست به حاشیههای شهر است.
در میان چنین امواجی که ما را هر روز به صورت فزایندهای بیمسکن میکند باید همچنان بر این اصل بنیادی خود ایستادگی کنیم که «مسکنِ آبرومند ابتداییترین حق هر انسانی است». برای بازیابی حق مسکن ابتدا باید بتوانیم یک «ما»ی جمعی، مایی برخاسته از پیوندهای متقاطعی از افرادی با خاستگاههای متفاوت طبقاتی، قومیتی، سنی و جنسیتی، سر و شکل دهیم. این ما فارغ از هرگونه پیششرطی باید دربرگیرندهٔ تمام منهایی باشد که از کالاییشدن مسکن متضرر شدهاند. چرا که پیش نیازِ هرگونه مداخلهای شکلگیری یک اجتماع و ساختنِ یک صدای واحد است. از همین روست که چارهای جز پیگیری جمعی حقمان نداریم.
بر این سیاق ایمان داریم تنها راهِ برقراریِ ارتباط بین تولیدِ مسکن و نیازِ مردم به خانه، مداخلات جمعی ماست. ما باید در قالب گروههای مختلف این خواست را تشویق، ترویج و تحمیل کنیم، به امید آنکه روزی تولیدِ مسکن ضرورتاً نیاز مردم، و نه اشتهای بازار، را پاسخ دهد.
آخرین دیدگاهها